صفحه اصلی
تنها راه‌حلی که در برابر زلزله پاسخ‌گوست، مقاوم‌سازی ساختمان‌هاست
  • 33136 بازدید

دکتر پورکرمانی در گفت‌وگو با روابط عمومی دانشگاه شهید بهشتی:

تنها راه‌حلی که در برابر زلزله پاسخ‌گوست، مقاوم‌سازی ساختمان‌ها است

 

دکتر محسن پورکرمانی، استاد پیشکسوت زمین‌شناسی ساختمانی ایران، از اساتید بازنشسته دانشگاه شهید بهشتی با درجه استادی است که در حال حاضر در دانشگاه آزاد اسلامی مشغول به تدریس هستند. ایشان که تحصیلات تکمیلی خود را در کشور فرانسه گذرانده‌اند، صاحب تألیفات و ترجمه‌های متعددی است و سابقه انتخاب به‌عنوان استاد نمونه کشوری را نیز در کارنامه دارد. از سوی روابط عمومی دانشگاه شهید بهشتی با ایشان گفت‌وگویی ترتیب داده‌ایم که ذیلاً شرح آن را مطالعه می‌کنید.

 

  • به‌عنوان مدخل بحث، در مورد نحوه ورود خود به دانشگاه شهید بهشتی به‌عنوان عضو هیأت علمی توضیح بدهید.

من مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه خوارزمی در رشته زمین‌شناسی اخذ کردم و بورسیه وزارت علوم برای کشور فرانسه شدم. در این کشور مقطع کارشناسی ارشد را در دانشگاه مون‌پلیه و مقطع دکتری را در دانشگاه پاریس گذراندم. پس از بازگشت به ایران در سال 1356، دانشگاه خوارزمی از من درخواست کرد که به‌مدت یک سال به شعبه این دانشگاه در زاهدان بروم و مشغول تدریس شوم. با وقوع انقلاب، این برنامه یک‌ساله به سیزده سال تبدیل شد و تا سال 1369 در این دانشگاه مشغول به تدریس بودم. در این سال بود که دانشگاه خوارزمی در دانشگاه سیستان و بلوچستان ادغام شد. در واقع بین دو دانشگاه دیواری بود که این دیوار را تخریب کردند. در این مدت من هر قدر درخواست انتقال می‌کردم، دانشگاه اعلام می‌کرد که کسی را برای جایگزینی من ندارد. پس از ادغام در این سال، من تقاضای انتقال به دانشگاه شهید بهشتی را ارسال کردم. در آن دوره درجه دانشیاری داشتم. علاوه بر این، در کل ایران تنها سه نفر مدرک دکتری زمین‌شناسی ساختمانی داشتند که عبارت بودند از دکتر شهریاری، استاد دانشگاه شهید بهشتی، دکتر احتشام‌زاده، استاد دانشگاه تهران، و من. به این دلیل، بلافاصله دانشگاه شهید بهشتی با تقاضای من موافقت کرد و من از سال 1369 در این دانشگاه مشغول به تدریس شدم.

در همان سال به‌صورت نیمه‌وقت در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران-شمال، مشغول به تدریس شدم، چون اعلام کرده بودند که به تخصص من نیاز دارند. به‌مدت هفده سال این شکل استخدام نیمه‌وقت ادامه داشت. در سال 1388، رئیس دانشگاه شهید بهشتی، که استادی از دانشکده شیمی بودند، نامه‌ای رسمی برای من، که مدیر گروه وقت زمین‌شناسی در دانشگاه شهید بهشتی و دانشگاه آزاد اسلامی بودم، ارسال کردند. در آن دوره من حضور پررنگی داشتم. به‌عنوان مثال، من از ساعت 6:20 صبح در دفتر خودم حاضر بودم. در این نامه اعلام شده بود که اساتید نیمه‌وقت دانشگاه آزاد اسلامی باید نامه‌ای بیاورند و با ما قطع همکاری کنند. دلیل این امر هم اعلام نشده بود. حضور ما در آن دانشگاه مفید بود، چون بالاخره تدریس می‌کردیم، مقاله‌ای خوانده می‌شد و دوره دکتری راه‌اندازی شده بود. با این حال، علی‌رغم میل باطنی، مجبور شدم از دانشگاه بروم و به این صورت، به‌شکل تمام وقت در دانشگاه آزاد اسلامی مشغول به تدریس شدم. در دانشگاه آزاد اسلامی نیز برای تبدیل به شکل تمام‌وقت، باید لزوماً دکتر جاسبی موافقت می‌کردند. هر سال تعدادی استاد از دانشگاه‌های مختلف دولتی بازنشسته می‌شدند. دکتر جاسبی رزومه‌ها را مطالعه می‌کرد و بهترین‌ها را برای دانشگاه آزاد اسلامی جذب می‌کرد. اساتید دانشگاه دولتی بودند که دانشگاه آزاد اسلامی را به این مرحله رساندند. همان طور که عرض کردم، من هم مجبور شدم که برای تبدیل به شکل تمام‌وقت به این دانشگاه بروم. در 1 مهر 1388 بازنشسته شدم و دانشگاه آزاد اسلامی در همین تاریخ برای من حکم تمام‌وقتی زد و هنوز هم در همین دانشگاه مشغول به تدریس هستم.

من در دانشگاه دانشگاه شهید بهشتی چندین دوره عضو هیأت ممیزه بودم، دو دوره مدیر گروه بودم، ریاست دانشکده علوم زمین را بر عهده داشتم و معاون تحصیلات تکمیلی نیز بودم. در دانشگاه آزاد اسلامی نیز به همین طریق کار کرده‌ام. حدود هشت سال است که من مدیر گروه هستم، رئیس دانشکده علوم پایه بوده‌ام و الان هم مدیر گروه زمین‌شناسی و مسئول تحصیلات تکمیلی هستم. البته همان طور که عرض کردم، هنوز هم نمی‌دانم چرا نامه قطع همکاری برای من ارسال شد، در حالی که من همواره حضور پررنگی داشتم و کم‌کاری نمی‌کردم. کار من هیچ ضرری برای این دانشگاه نداشت و مشغول مبادله علمی با دانشگاه آزاد اسلامی بودیم. به هر روی، این گونه پیش رفت. من در سال 1369 استاد نمونه دانشگاه سیستان و بلوچستان شدم، سال 1374 استاد نمونه دانشکده علوم زمین دانشگاه شهید بهشتی شدم، سال 1376 استاد نمونه کشوری شدم، سال 1379 استاد نمونه دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شدم و سال 1387 نیز استاد نمونه کل دانشگاه آزاد اسلامی شدم که لوحی از سوی دکتر جاسبی اهدا شد و شش سکه طلا نیز به من اعطا شد. در همان سال، یک روز صبح من به دفتر کارم می‌رفتم که دکتر عکاشه، رئیس دانشکده، من را دید و گفت چرا نزد ما نمی‌آیید. من توجهی نکردم. پانزده روز بعد ایشان دوباره به من گفتند که چرا نزد ما نمی‌آیید. با توجه به نامه‌ای که رئیس دانشگاه شهید بهشتی به من داد، من نزد ایشان رفتم و گفتم: «حالا برای من حکم تمام‌وقت صادر می‌کنید؟!». قرار شد که ایشان با رئیس واحد صحبت کنند. همان سال بود که من استاد نمونه کل دانشگاه آزاد اسلامی شدم. وقتی استاد نمونه شدم، رئیس واحد تهران شمال با من تماس گرفت و گفت می‌خواهیم از شما تقدیر کنیم. من گفتم که از من تقدیر به عمل آمده. ایشان اصرار کردند که در اولین مراسم از شما دعوت می‌کنیم. در آن مراسم رئیس واحد از من خواست که به‌صورت تمام‌وقت مشغول به کار شوم. نامه زیبایی نیز برای دکتر جاسبی نوشت. در آن برهه من عضو هیأت ممیزه واحد تهران شمال نیز بودم. دکتر جاسبی نیز موافقت کردند و فرآیند انتقال من به این شکل رقم خورد.

  • مطابق فرموده‌های شما، بیش از چهار دهه است که حضرت‌عالی مشغول تدریس هستید.

من 33 سال در دانشگاه دولتی خدمت کرده‌ام که از این بین، 18 سال مربوط به خدمت من در دانشگاه شهید بهشتی بود و الباقی در دانشگاه تربیت معلم زاهدان (خوارزمی) بود. حدود 13 سال است که به‌صورت تمام‌وقت در دانشگاه آزاد اسلامی مشغول به تدریس هستم و پیش از آن نیز حدود 17 سال به‌صورت نیمه‌وقت خدمت می‌کردم.

  • از میان این ایام طولانی، نکته، سخن یا تجربه زیسته‌ای که قابل بیان باشد را با ما به اشتراک بگذارید.

این دوران برای من تماماً یادآور کار است. تمام فعالیت‌های اجرایی را داشته‌ام، 25 جلد کتاب در مورد زمین‌شناسی ساختمانی و زلزله‌خیزی دارم و درس زلزله‌خیزی را تدریس کرده‌ام. تعداد مقالات من نیز زیاد است. من حدود هشت جلد ترجمه دارم، هجده جلد تألیف دارم، در بیش از دویست پایان‌نامه کارشناسی ارشد استاد راهنما بوده‌ام، در بیش از هفتاد رساله دکتری استاد راهنما بوده‌ام و همواره سعی کرده‌ام کار کنم. دانشگاه آزاد اسلامی نیز از کار من بسیار راضی بوده است.

  • وارد زمینه‌های پژوهشی شما می‌شویم. جناب‌عالی چندین دهه در مورد زمین‌شناسی فعالیت آکادمیک داشته‌اید. به نظر شما، وضعیت رشته زمین‌شناسی در نظام آموزشی ما چگونه است؟

وضعیت زمین‌شناسی خوب نیست. به‌طور کلی، این مسأله در مورد علوم پایه صادق است، اعم از ریاضی، فیزیک، زمین‌شناسی و غیره. زمین‌شناسی مورد ظلم قرار گرفته است. حدوداً چهل سال پیش بود که یکی از آقایانی که امروز نیز دست‌اندرکار است، در یک جلسه سخنرانی می‌کند و می‌گوید زمین‌شناسی همان جغرافیا است. در آن جلسه به ایشان اعتراضاتی هم شد. یه‌یک‌باره ما با این اتفاق مواجه شدیم که ضریب زمین‌شناسی در کنکور سراسری 0 شد! تنها در رشته داروسازی بود که زمین‌شناسی واجد ضریب بود، آن هم ضریب 1. در حال حاضر، دانشجوی دبیرستانی اصلاً با زمین‌شناسی آشنا نیست. این در حالی است که کشور ما سرشار از منابع طبیعی و معدنی است و از همه مهم‌تر زلزله‌خیز است. دانش‌آموزان اصلاً نمی‌دانند زمین‌شناسی چیست و آن را نمی‌خوانند. دو سه بار امتحان می‌دهند و دیپلم می‌گیرند. علت این امر نیز آن است که در رژیم سابق، رشته زیست‌شناسی 20 واحد زمین‌شناسی داشت، چون دروس معارف در آن زمان نبود. رشته جغرافیای طبیعی نیز 20 واحد زمین‌شناسی داشت. خود رشته زمین‌شناسی نیز وجود داشت. فارغ‌التحصیلان زمین‌شناسی، زیست‌شناسی و جغرافیای طبیعی می‌توانستند در دبیرستان درس زمین‌شناسی را تدریس کنند. این بود که برای دولت‌مردان جا افتاد که زمین‌شناسی همان جغرافیا است و ضریب این درس 0 شد. زمانی که مدیر گروه دانشگاه شهید بهشتی بودم، تلاش‌های زیادی برای جلوگیری از این موضوع کردم. با دبیران نامه‌ای تهیه کردیم. نامه را به شورای گروه بردم. متأسفانه نتیجه نداد و تا امروز وضع به همان شکل است و رشته زمین‌شناسی به این روز افتاده است. باید توجه داشت که هم فرونشست، هم سیل و هم زلزله تا حد زیادی به زمین‌شناسی مرتبط‌اند. به نظر من، هیچ کاری برای کشور ما در این زمینه انجام نشده است. البته طرفداری هم ندارد، چون رشته سختی است و دانشجویان حسابداری، حقوق، مدیریت و امثالهم را ترجیح می‌دهند. امروزه می‌بینید که بعضی مدیران هشتاد میلیون تومان حقوق دارند، اما این وضعیت در زمین‌شناسی وجود ندارد. لذا دانشجویان ترجیح می‌دهند که زمین‌شناسی نخوانند.

  • به نظر شما، اصولاً چه قسمی از دانشجویان و با چه دغدغه‌هایی باید زمین‌شناسی بخوانند؟

در حال حاضر، کسانی زمین‌شناسی می‌خوانند که به طبیعت علاقه دارند و عمدتاً با اهداف مالی وارد این رشته نمی‌شوند. به‌عنوان مثال، کسانی که اهداف مالی دارند، دنبال پزشکی، دندان‌پزشکی و امثال آن‌ها می‌روند. ملاحظه می‌کنید که عده‌ای از پذیرفته‌شدگان رشته‌های پزشکی، دانشجویان فارغ‌التحصیل مهندسی دانشگاه شریف هستند. این‌ها وقتی پس از فراغت از تحصیل با کساد بودن بازار کار مواجه می‌شوند، یا سراغ پزشکی می‌روند، یا مدیریت، حقوق و حسابداری. این رشته‌ها بیش‌تر در بورس هستند. این مسأله در وزارت علوم نیز مطرح بود. من با جناب آقای دکتر طهرانچی عضو جلسه‌ای بودیم که در آن‌جا تصمیم بر این شد که ساز کاری اندیشیده شود که بهترین دانشجویان پیش از پزشکی به سراغ علوم پایه بروند. اما شرط این اتفاق این بود که افرادی که علوم پایه می‌خوانند، از همان روز اول استخدام تضمین‌شده داشته باشند که البته با شرایط کنونی محقق نیست و به همین دلیل دانشجویان به سمت مطالعه این رشته‌ها نمی‌آیند. درآمد یک پزشک با یک زمین‌شناس در ایران قابل مقایسه نیست. وانگهی، زمین‌شناسی حقیقتاً رشته سختی است. از این رو، طرفدار چندانی هم ندارد.

  • با این حساب، وضعیت فارغ‌التحصیلان این رشته را در بازار کار فعلی چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا اصولاً از مهارت و آورده‌های این فارغ‌التحصیلان استفاده می‌شود؟

کار پیدا می‌شود، اما کم. فارغ‌التحصیلی که جذب بازار کار می‌شود، درآمد چندانی ندارد. کسانی که دکتری دارند، حدود سه یا چهار میلیون تومان حقوق می‌گیرند. برخی از فارغ‌التحصیلان در حال حاضر خانه‌نشین‌اند و بی‌کار. متأسفانه وضعیت بازار کار خوب نیست. به هر حال برخی جذب بازار کار می‌شوند، مانند کسانی که با سنجش از دور آشنایی دارند. اما به‌طور کلی وضعیت چندان تعریفی ندارد و دولت آن‌چنان که بایسته و شایسته است، به این رشته توجه نکرده است. وقایع طبیعی چون سیل و فرونشست به همین رشته مربوط است، ولیکن آن‌چنان که باید، بسترسازی نشده است.

  • خود رشته زمین‌شناسی در کشور ما، از منظر ابزارآلات و دست‌آوردها، چه جایگاهی در نسبت با کشورهایی که در این رشته پیشگام‌اند دارد؟

وضعیت از این منظر عالی است. گروه‌های زمین‌شناسی خوبی داریم. یکی از گروه‌های قوی ما در سال 1372-73 در دانششگاه شهید بهشتی بود. ما بالاترین قبولی کارشناسی ارشد را داشتیم و قوی‌ترین کادر را راه‌اندازی کرده بودیم. بعد از آن قوی‌ترین کادر را دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال پیدا کرد. فارغ‌التحصیلان بسیار خوب‌اند و در سطح بین‌المللی آموزش دیده‌اند. آزمایشگاه‌های کشور نیز مجهز است. زمین‌شناسان خوبی نیز داریم. من شخصا حدود دو ماه پیش سه داوری در دانشکده علوم زمین دانشگاه شهید بهشتی داشتم. این دو نفر در شرکت نفت مشغول بودند و البته کارشناسی ارشد را نیز با خود من گذرانده بودند. این گونه افراد قوی زیاداند. در دانشگاه آزاد اسلامی نیز اخذ دکتری ساده نیست و بر خلاف دانشگاه‌های دولتی، باید یک مقاله علمی-پژوهشی وزارتین و یک مقاله Q2 داشته باشند تا بتوانند فارغ‌التحصیل شوند. از نظر زبانی نیز باید نمره قبولی 50 EPT را داشته باشند تا به مرحله دفاع برسند. لذا فارغ‌التحصیل شدن از این دانشگاه کار ساده‌ای نیست. به هر روی، تعدادی خانه‌نشین هم داریم. همان طور که گفتم، توجه شایسته‌ای به فارغ‌التحصیلان زمین‌شناسی نشده است.

  • یکی از مسائلی که در بیانات شما پررنگ است، مسأله «فرونشست زمین» است. این روی‌داد هرازچندگاهی در کشور رخ می دهد، توجهات را به خود جلب می‌کند و پس از مدتی نیز، مانند بسیاری دیگر از اخبار، به فراموشی سپرده می‌شود. آیا سیاست‌گذاران ما فهم درستی از این رخ‌داد دارند؟ عدم آشنایی مسئولان امر با این موضوع و عدم وجود مشاوران خوب تا چه میزان در وضعیت نامطلوب کنونی مؤثر است؟ پیشنهاد شما چیست؟

فرونشست زمین همان نشست زمین به پایین است. ما در حال حاضر 36 سانتی‌متر فرونشست در جنوب غرب تهران داریم. این در حالی است که بالاترین فرونشستی که ثبت شده بود، فرونشست در مکزیکوسیتی به میزان 32 سانتی‌متر بود. در سال 2010 اعلام شد که در جنوب غربی تهران، این رکورد به 36 سانتی‌متر در سال رسیده است، یعنی نود برابر شرایط بحرانی در اروپا! توضیح آن که در اروپا 4 میلی‌متر رقم بحرانی فرونشست زمین است. علت امر نیز آن است که یک سری از چاه‌ها بدون مجور و یک سری با مجوزهای غیرضروری حفر شده است، این سبب شده است که آب از زیر لایه‌ها خارج شود و زمین فرونشست کند. ما در یزد، اصفهان، تهران، خراسان و میناب فروچاله داریم. علت این امر آن است که آب‌های زیرزمینی را تماماً خارج کرده‌ایم. وضعیت تالاب‌های ما نیز بحرانی است. تالاب‌های حورالعظیم، شادگان، بامدژ و میانگران وضعیت اسف‌باری دارند. این تالاب‌ها نیز در حال خشک شدن هستند. این خشک شدن منجر به تولید گرد و خاک می‌شود و ذرات این گرد و خاک، که در حدود 2 میلی‌متر است، از هر ماسکی عبور می‌کند، وارد خون می‌شود و شخص را به سرطان خون مبتلا می‌کند. ریشه فرونشست در کشور ما به مسأله عدم توجه بازمی‌گردد. در کانادا، با این که فراوانی آب زیاد است، حتی مجوز احداث یک چاه اعطا نمی‌شود. اما در کشور ما، مجوز حفر چاه به‌آسانی صادر می‌شود. متأسفانه کسانی که در رأس امور بوده‌اند، در این حوزه تخصصی نداشته‌اند. این است که کشور امروزه با بحران فرونشست روبه‌رو شده است. به‌عنوان مثال، ما در بخش‌هایی از فسا به جهرم، 54 سانتی‌متر فرونشست در سال داریم که 140 برابر شرایط بحرانی است. متأسفانه تا توانسته‌اند آب‌ها را استخراج کرده‌اند و به این روز افتاده‌ایم. ما به‌طور کلی در کشور خود آینده‌نگری نداریم. در کشورهای پیشرفته، مقداری از درآمد صرف بازسازی می‌شود. ما متأسفانه چنین نمی‌کنیم و تمام درآمد را در امور دیگر هزینه می‌کنیم و هیچ هزینه‌ای صرف آینده‌نگری نمی‌شود. همواره نیز در حال ضرر دادن هستیم. مانند کارخانه‌های ماشین‌سازی داخلی که ادعا می‌کنند در تولید هر ماشین ضرر کلان می‌کنند (با خنده)! این وضعیت به این دلیل به وقوع پیوسته است که متخصصین در رأس نبوده‌اند، و الا باید آینده‌نگری انجام می‌شد. در حال حاضر چرا برخی از شهرها، مانند همدان، با کم‌بود آب مواجه‌اند؟! چرا آینده‌نگری نشده است؟! این که ما بحران کم‌بود آب داریم حرف درستی است، اما اگر مدیریت درست شکل می‌گرفت، این موضوع به طریق بهتری پیش می‌رفت. فرونشست و سیل نیز از همین موارداند.

  • به موضوع سیل اشاره کردید. اخیراً در کشور سیلی به وقوع پیوست که بسیاری از استان‌های ما را درنوردید و خسارات زیادی نیز به بار آورد. علت این سیلاب‌ها چیست؟

علت سیل باران شدید، تگرگ یا ذوب شدید برف است. در برخی نقاط چون سیستان و بلوچستان که زمین نفوذپذیر نیست، آب در یک محوطه سیلابی جمع می‌شود و به سمت پایین جریان پیدا می‌کند و سیل را به وجود می‌آورد. علت این امر این است که ما جنگل‌زدایی کرده‌ایم، اراضی کشاورزی را تغییر کاربری داده‌ایم و تمام پوشش گیاهی را حذف کرده‌ایم. اگر پوشش گیاهی موجود باشد، آب باران به پوشش گیاهی برخورد می‌کند، قطره‌قطره وارد زمین می‌شود و سفره‌های آب زیرزمینی ما را پر می‌کند. متأسفانه ما علاوه بر جنگل‌زدایی و حذف پوشش گیاهی، نسبت به رسوب‌زدایی و پاک کردن مسیل‌ها اقدام نکرده‌ایم، مانند آن‌چه در شیراز رخ داده است. در واقع مسیر آب سیل را پوشانده‌ایم و به این طریق این آب وارد خیابان می‌شود و تلفات می‌گیرد. با توجه به حذف پوشش گیاهی، فرسایش خاک نیز در کشور ما زیاد است. از کل 24 میلیارد تن فرسایش خاکی که در جهان رخ می‌دهد، یک‌دوازدهم مربوط به ایران است. در واقع میزان فرسایش خاک در ایران هشت‌برابر متوسط جهانی است و ما در سال دو میلیارد تن خاک را از دست می‌دهیم. این خاک به این دلیل نابود می‌شود که ما لوله‌های انتقال گاز و نفت و جاده‌ها را از میان جنگل‌ها عبور داده‌ایم و از یاد برده‌ایم که جنگل‌ها مهم‌ترین عامل حفظ خاک در این کشور هستند. از سوی دیگر، در مسیل خانه‌سازی کرده‌ایم، مانند آن‌چه در امامزاده داود (ع) رخ داده است. چند سال بود که با کم‌بود باران مواجه بودیم و مسیل‌ها در شیراز مسدود شده بود. به نظرم هر استانی باید یک اکیپ از متخصصین زمین‌شناسی و جغرافیای طبیعی داشته باشد تا به این گونه مسائل بپردازند. پوشش گیاهی نیز در بسیاری از نقاط ایران از بین رفته، چون قیمت زمین بالا رفته است و تمام درختان را حذف کرده‌اند تا به احداث ساختمان مسکونی و کسب سود برسند. این امر سبب وضعیت کنونی است.

  • یکی دیگر از تخصص‌های شما مسأله زلزله است. گه‌گاه در گوشه و کنار سخنانی با این مضمون به گوش می‌آید که تهران شهر زلزله‌خیزی است و این اتفاق در تاریخ نه‌چندان دور در این شهر به وقوع پیوسته است و احتمال بروز مجدد آن هر آن وجود دارد. پیش‌بینی شما در این مورد چیست؟ این اتفاق تا چه حد جدی است؟

در تهران تعداد زیادی گسل داریم که مهم‌ترین آن‌ها گسل مشاء-فشم است که در شرق تهران قرار دارد؛ اگر این گسل زلزله ایجاد کند، به احتمال قوی با یک زلزله بزرگ هفت‌ریشتری مواجه خواهیم بود. دکتر بربریان، یکی از بزرگ‌ترین زمین‌شناسان ایران که در حال حاضر در آمریکا زندگی می‌کند، طبق آماری اعلام کرد که تهران هشت بار با زلزله هفت‌ریشتری خراب شده است و آخرین مورد در سال 1830 میلادی بوده است. ما سه کمربند زلزله‌خیز در سراسر دنیا داریم: کمربند اقیانوس کبیر (80% انرژی از آن‌جا آزاد می‌شود)، کمربند آلپ-هیمالیا (15% انرژی از آن‌جا آزاد می‌شود و ایران نیز جزء همین کمربند است) و کمربند اقیانوس اطلس. ما روش‌های زیادی برای پیش‌گیری از زمین‌لرزه امتحان کرده‎‌ایم که البته هیچ کدام به نتیجه مطلوب نرسیده است. به‌عنوان مثال، زمانی در کوه‌های راکی چاه حفر می‌شد و آب تزریق می‌شد. این تزریق‌ها تعداد زمین‌لرزه‌های کوچک را زیاد می‌کرد و باعث می‌شد انرژی تخلیه شود و زمین‌لرزه‌های با بزرگی بالا ایجاد نشود. تنها کاری که تا امروز نتیجه داده است، ساخت ساختمان‌های ضدزلزله است. برای وصول به این امر، ستون‌ها و سقف باید کاملاً جوش‌کاری شوند. ساختمان‌هایی که در شمال تهران ضدزلزله ساخته می‌شود، چندین میلیون هزینه برای جوشکاری برده است. لذا، وقتی زلزله واقع شود، ساختمان خراب نمی‌شود. ساختمان‌های بنایی‌ساز با خالجوش ساخته می‌شود و کوچک‌ترین حرکت کل سقف از ستون جدا می‌شود و ساختمان ریزش می‌کند.

متأسفانه در کشور ما 83% شهرها پای گسل‌های لرزه‌ساز ساخته شده است، از جمله تهران. مثلاً گسلی که از شمال دانشگاه شهید بهشتی می‌گذرد، تا کرج ادامه دارد. بیش از 75 کیلومتر طول این گسل است. این یکی از گسل‌هایی است که زلزله‌خیزی تهران را سبب می‌شود. این گونه گسل‌ها فراوان‌اند. تنها اقدامی که می‌توانیم انجام دهیم، ساخت ساختمان‌های ضدزلزله است. در مورد زلزله‌خیزی تهران، دانشمندان ژاپنی کار کرده‌اند که البته این مسأله به 1980 برمی‌گردد. وقتی این دانشمندان گزارش دادند، گفتند که مصالحی که برای ساخت و ساز به‌کار می‌رود استاندارد نیست. ساختمان‌ها باید تماماً به‌نحو مقاوم ساخته شود. وقتی این گزارش به شهرداری تهران ارسال شد، شهرداری احساس خطر کرد. گزارش به مجلس شورای اسلامی برده شد و سخنرانان زیادی به صحبت پرداختند. نهایتا در مقام نتیجه بحث اعلام کردند که ما در تهران زمین‌هایی ساخته‌ایم که اگر زلزله آمد، آن زمین‌ها را تجهیزکنیم، اما بودجه کافی نداریم. قرار شد که وام‌هایی به مردم اعطا شود، اما این اتفاق نیافتاد. واقعیت این است که ساختمان‌های تهران عمدتاً در مقابل زلزله مقاومتی ندارند. حتی ساختمان‌های اداری ما نیز از این مسأله مستثنی نیستند. هر وقت زلزله واقع می‌شود، تا یکی دو هفته بازار ادعا داغ است، اما چند روز بعد این موضوع به فراموشی سپرده می‌شود. حتی در زمین‌لرزه‌ای که در شرق ایران رخ داد، خود وزارت مسکن بتن‌ریزی کرده بود و ساختمان‌های یک‌طبقه ساخته بود، اما در زمین‌لرزه بعدی خراب شد. ما باید حتی بتن مقاوم در برابر زلزله داشته باشیم. در یک مورد، فرانسه که در این امر بی‌تجربه بود، در یکی از شیخ‌نشین‌های حاشیه خلیج فارس به بتن‌ریزی پرداخت و تمام آن ساختمان‌ها در زلزله بعدی خراب شد. ما باید ساختمان را ضدزلزله بسازیم. هم‌چنین، اگر زلزله رخ داد، باید ساختمان را ترمیم کنیم و آن را رها نسازیم. باید توجه کنیم که زمین‌لرزه بعدی نخست ساختمان‌های آسیب‌دیده را تخریب می‌کند. ما تجربیات خوبی در عمران و معماری داریم. عمران می‌تواند ساختمان‌ها را مقاوم کند و هم‌چنین از ابتدا می‌توانیم بر احداث ساختمان‌ها نظارت کنیم تا مسأله اخیر جنوب کشور رخ ندهد. قوانین ما از این منظر بسیار قوی است، اما در مقام اجرا، نظارت دچار ضعف است.

  • به‌عنوان سخن پایانی، اگر مطلبی مغفول مانده است، بفرمایید.

آرزو می‌کنم که مملکت ما روزگاری بهترین کشور باشد. ما در خدمت این خاک بوده و هستیم و هر کاری از دستمان برای ایران برآید، دریغ نمی‌کنیم.

 

افزودن نظرات