دکتر زهره حبیبی در گفتوگو با روابط عمومی دانشگاه شهید بهشتی:
اگر در هر پست و مقامی که هستیم، سعی کنیم هر چه میتوانیم برای دانشجویان انجام دهیم، بعدها از دوران تصدی خود رضایت خواهیم داشت
دکتر زهره حبیبی، استاد تمام گروه شیمی آلی و نفت دانشکده علوم شیمی و نفت دانشگاه شهید بهشتی هستند. ایشان که بهعنوان نخستین بانوی دارنده مدرک دکتری در گرایش خود شناخته میشوند، صاحب مقالات متعددی بهزبانهای فارسی و انگلیسی هستند. ایشان همچنین دارای سمتهای اجرایی دانشگاهی نیز بودهاند که از آن بین میتوان به مدیریت کل آموزش دانشگاه اشاره داشت. با ایشان گفتوگویی صمیمانه داشتیم که ذیلاً آن را مطالعه میکنید.
- بهعنوان مدخلی برای ورود به بحث، ابتدا خود را معرفی فرمایید.
بسم الله الرحمن الرحیم. من زهره حبیبی هستم، استاد تمام دانشگاه شهید بهشتی. من در سال 1358، یعنی یک سال پس از انقلاب در مقطع کارشناسی در رشته شیمی وارد دانشگاه شدم و بهعبارتی در نخستین کنکور تاریخ جمهوری اسلامی موفق شدم (با خنده). پس از یک ترم تحصیل با انقلاب فرهنگی مواجه شدیم و حدود سه سال دانشگاهها تعطیل بود. در این فاصله من ازدواج کردم و صاحب فرزندی شدم و با یک کودک نهماهه به تحصیل برگشتم. همیشه به خودم میگفتم که اگر قرار است درس خواندن من فایدهای داشته باشد، خدا زمینه تحصیل من را فراهم آورد و الّا با این مشقت و در کنار بچهداری و انجام امورات منزل، درس خواندن بسیار سخت بود. سپس من دومین فرزندم را باردار شدم و فکر میکردم این نشانهای است که من نباید درس خواندن را ادامه بدهم (با خنده). همواره به خودم میگفتم که با دو کودک با فاصله زمانی یک سال و هشت ماه اصلاً امکان درس خواندن وجود نخواهد داشت، اما خوشبختانه همسر من بسیار همراه و حامی من بود و میگفت اگر با یک کودک میتوان درس خواند، پس با دو کودک هم میتوان ادامه تحصیل داد. او میگفت نباید این اتفاق را به فال بد بگیری. به هر حال، خداوند واقعاً کمک کرد و من در سال 1365 لیسانس خود را گرفتم.
در آن زمان در دانشگاه آزاد مقطع دکتری راه افتاده بود و در این مقطع تحصیلی در تهران اصلاً دانشجو نداشتیم، بلکه فقط در شیراز بود که یک مقطع دکتری بهتازگی آغاز به کار کرده بود. در آن بازه من در آزمون ورودی دانشگاه آزاد شرکت کردم و بهصورت پیوسته دکتری قبول شدم. به من گفتند که باید فوق لیسانس خود را نیز همین جا اخذ کنید. تحصیل در این مقطع را شروع کردم و پس از یک ترم متوجه شدم که در دانشگاه شهید بهشتی برای نخستین بار مقطع فوق لیسانس رشته شیمی آلی راه افتاده است. از این رو من در دانشگاه شهید بهشتی ثبت نام کردم. ضمناً من در آزمون اعزام به خارج از کشور نیز شرکت کردم و قبول شدم و میتوانستم برای ادامه تحصیل به خارج از کشور هم عزیمت کنم، اما بهدلیل وجود دو کودک و وابستگیهای خانوادگی و مسائلی از این دست، ترجیح دادم در ایران بمانم. وقتی در دانشگاه شهید بهشتی پذیرفته شدم، تحصیل در دانشگاه آزاد را متوقف کردم. در این مقطع من بهمعنای حقیقی کلمه حمایت و کمکهای الهی را حس میکردم و میدیدم که چگونه خداوند من را به جلو هل میدهد. با همین حمایتها و پشتیبانیها بود که من توانستم هم در مقطع کارشناسی در دانشگاه الزهرا رتبه نخست را کسب کنم و هم در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه شهید بهشتی. به همین دلیل یک لوح تقدیر از مرحوم آقای رفسنجانی و دکتر ندیمی، ریاست وقت دانشگاه، دریافت کردم. من در سال آخر کارشناسی ارشد دروس دکتری خود را نیز میگذراندم. توفیق بزرگ من این بود که استاد راهنمای مقطع کارشناسی ارشد و دکتری من، آقای دکتر روستاییان بودند که در حوزه خود هنوز هم از بهترینها هستند. خداوند ایشان را حفظ کند. در سال 1371 من موفق شدم مدرک دکتری خود را کسب کنم و بهعنوان هیأت علمی در دانشگاه شهید بهشتی مشغول به کار شدم و تا کنون در خدمت شما هستم. حدود پنج سال پیش نیز موفق شدم استاد تمام شوم. این روند فعالیتهای علمی من بوده است. در این فاصله نیز پنج جلد کتاب ترجمه کردهام و مقالات متعددی به چاپ رساندهام و با دانشجویان زیادی نیز در مقطع ارشد و دکتری کار کردهام.
- تجربه شما بهعنوان یک استاد در دانشگاه شهید بهشتی و ارتباط شما با دانشجویان در این قریب به سی سال چگونه بوده است؟ دانشکده، دانشگاه و دانشجویان را چگونه ارزیابی میکنید؟
من شخصاً چون فرزندانم بزرگ شدهاند و مراحل دانشگاهی را گذراندهاند، دانشجویان را مانند بچههای خودم میبینم. مدتی بهعنوان معاون آموزشی دانشکده علوم و مدیر کل آموزش دانشگاه فعالیت داشتهام و همواره سعی کردهام ذهنیت دانشجویان را نسبت به آموزش عوض کنم. این نکته را با توجه به این مسأله میگویم که من خودم هم وقتی دانشجو بودم، با وجود این که مادر هم بودم، از آموزش دانشگاه همیشه میترسیدم و فکر میکردم آموزش جایی است که همیشه به انسان میگویند: «نه، نمیشود!». این مسأله برای من تبدیل به تجربه شد تا شرایط را برای دانشجویان عوض کنم. از این رو سعی کردم همیشه درب دفترم را به روی دانشجویان باز بگذارم و تا آن جا که در توان دارم، سعی کنم مشکلات دانشجویان را حل کنم. یک بار یک دانشجو یک جمله بسیار تأثیرگذار به من گفت، با این مضمون که «نه گفتن و سلب مسئولیت بسیار راحت است، اما اگر شما با تمام این محدودیتها برای من کاری بکنید، معلوم میشود که تمام تلاش خود را کردهاید!». من متوجه شدم که این حرف درست است و به همین دلیل سعی کردم این شرایط را فراهم آورم. به کارشناسان و باقی همکارانم در آموزش همیشه میگفتم: «به من نگویید این کار از نظر قانونی ناممکن است، بلکه جستوجو کنید و تبصرهای در مواد قانونی پیدا کنید تا بتوانیم کارهای دانشجو را راه بیاندازیم.». مخلص کلام این که همیشه سعی کردم با دانشجویان به این نحو برخورد کنم و خوشحالم که در مدتی که مسئولیت داشتم، هر کاری از دستم برمیآمد انجام دادم. این مسأله بهاندازهای بود که حتی پدر و مادرها به دفتر من در آموزش کل میآمدند. وقتی از آنها میپرسیدم چه کسی من را به شما معرفی کرده، میگفتند پرسوجو کردهایم و گفتهاند تنها کسی که میتواند مشکل شما را برطرف کند، فلانی است (با خنده). رؤسای دانشکدهها و اساتید نیز به همین نحو دانشجویان را به من ارجاع میدادند. این نکتهای است که به نظر من اگر آن را اجرایی کنیم و همیشه و در هر پست و مقامی که هستیم، سعی کنیم هر کاری که از دستمان برمیآید برای دانشجویان انجام دهیم، بعدها حسرت انجام ندادن کارها را نخواهیم داشت و از دوران تصدی خود رضایت خواهیم داشت. ممکن است انسان سهواً اشتباهاتی بکند و امکان دارد که من هم جایی در امور اجرایی خطا کرده باشم، اما تا به حال از هیچ دانشجویی نشنیدهام که به من بگوید در زمان تصدی شما به من این اجحاف شد و این مشکل من حل نشد.
- شما نخستین بانویی هستید که در ایران موفق به اخذ دکتری شیمی آلی شدهاید. چالشهایی که در این مسیر با آن مواجه بودهاید و عواملی که فکر میکنید به شما در این مسیر کمک کرده است را بیان بفرمایید. اصلاً چرا ما تا سال 1370 بانوی دیگری را نداشتهایم که در ایران مدرک دکتری این رشته را کسب کند؟
این تفکر که دانشگاههای داخل کشور در تحصیلات تکمیلی حرفی برای زدن ندارند در آن دوره باب شده بود و اصلاً دانشگاهها بهنحوی طراحی شده بود که دانشجویان فقط مدرک لیسانس بگیرند. در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری، معمولاً علاقهمندان به خارج از کشور میرفتند. در آن زمان اعزام دانشجویان به خارج بود که هم برای ارشد و هم دکتری وجود داشت و کسانی که در آزمون پذیرفته میشدند، بورسیه تحصیلی اخذ میکردند و پس از تحصیل، به ایران بازمیگشتند. این باور که میتوان در داخل کشور هم تحصیلات تکمیلی را رشد داد تا دانشجویان بتوانند همین جا تحصیلات خود را ادامه دهند، پس از وقوع انقلاب تقویت شد. تا زمانی که من در آزمون دانشگاه آزاد برای دکتری شرکت کردم، در ایران واقعاً دکتری نداشتیم. این مسأله مربوط به سال 1365 است. حتی در ارشد نیز موارد بسیار معدود و محدود بودند. حتی دانشگاه شهید بهشتی اولین سری دانشجویان فوق لیسانس خود را در سال 1366 گرفت و پیش از آن اصلا فوق لیسانس شیمی وجود نداشت. این وضعیت به این دلیل بود که امکانات و تجهیزات و باور به کارهای تحقیقاتی اساتید هنوز چنان که باید و شاید وجود نداشت. در واقع دانشگاه در آن برهه بیشتر آموزشمحور بود تا تحقیقمحور. وقتی قرار شد در مقطع ارشد و دکتری نیز دانشجو جذب شود، توقعات بالا رفت و این تفکر شکل گرفت که باید پژوهش شکل بگیرد، مقالات به چاپ برسد و امکانات و وسایل برای آزمایشگاه فراهم شود تا دانشجویان بتوانند کار خود را ادامه دهند. این مسأله بسیار سخت بود. در سالهای جنگ که من دانشجوی ارشد و دکتری بودم، طبعاً بسیار از امکانات نبود و کار واقعاً دشوار بود، اما با لطف الهی جنگ تمام شد و تفکرات افراد دلسوز و دانشمندی که مایل بودند این شرایط نیک پدید آید، بارور شد. خداوند دکتر شفیعی را رحمت کند. ایشان رئیس دانشکده داروسازی دانشگاه تهران بودند و یکی از همین متفکرین دلسوز و همراه به شمار میآمدند. ایشان در هیأت داوران رساله دکتری من نیز حضور داشتند. امثال این افراد زحمات کثیری برای این بارور کردن این باور که ما این توانمندی را در دانشگاههای خود داریم، کشیدند. معمولاً ما نمونههای آزمایشگاهی خود را به خارج از کشور ارسال میکردیم و دکتر روستاییان تابستانها این نمونهها را به دانشگاه صنعتی برلین میبردند. ایشان به قول خودشان همیشه یک چمدان نمونه آزمایشگاهی میبردند و یک چمدان هم برمیگرداندند. این شرایط کار را بسیار سخت میکرد. اما امروزه حقیقتاً شرایط بسیار بهتر شده است. البته این مسأله نسبی است و من موضوع را بهنسبت زمان دانشجویی خودم مقایسه میکنم و معتقدم شرایط میتوانست بسیار بهتر از اینها باشد. در ادامه مطالبی را در مورد تحریم و مشکلاتی که برای آزمایشگاهها پدید آورده بیان خواهم کرد، اما اجالتاً در مورد دلیل این که چرا من نخستین زن فارغالتحصیل این رشته در مقطع دکتری هستم، باید بگویم این باورمندی وجود نداشت و من توانستم در دومین دوره این مقطع فارغالتحصیل شوم. از آن جا که من زودتر از رساله خود دفاع کردم، بهعنوان اولین فارغالتحصیل زن شناخته شدهام.
- مسأله تحریمها و اثر آن بر وضعیت دسترسی به مواد اولیه شیمیایی که شما برای انجام تحقیقات خود به آن نیاز دارید را چگونه ارزیابی میکنید؟
در حال حاضر ما مشکلات زیادی داریم. مشکلات اقتصادی مملکت بهخاطر تحریمها بر کل جامعه اثر گذاشته و دانشگاه نیز بهمثابه نمونهای از جامعه، از این شرایط مستثنی نیست. منتهی چون درآمدهای ارزی وجود ندارد و بودجهها نیز محدود است، اعتبار پژوهشی ما نسبت به چهار یا پنج سال گذشته تغییری نداشته است. میدانید که ظرف یک یا دو سال اخیر، قیمت همه اقلام رشد چندبرابری داشته است. در این وضعیت، ما میخواهیم با بودجه محدودی که داریم کار کنیم. این وضع در حالی است که اعتبار پژوهشی سال گذشته ما، یعنی سال 1399، همین چند روز پیش به ما پرداخت شد. در واقع ما باید از جیب هزینه کنیم تا کار دانشجویان راه بیافتد و مواد مورد نیاز آنها را تهیه کنیم تا بتوانند کار تحقیقاتی خود را ادامه دهند. دانشجویان ما در حال حاضر با این وضعیت مواجهاند. من خانم هستم و شاید درآمدی که از دانشگاه دارم را چندان در زندگی صرف نمیکنم و بیشتر در همین امورات علمی مصرف میکنم و مسأله برایم اهمیت چندانی ندارد، اما همکاران مرد ما دارند خرج یک خانواده را با این مبلغ تأمین میکنند. طبعاً نمیتوانند این حقوق را صرف دانشجو کنند و خانواده خود را از یاد ببرند. این مشکل جدی پدید میآورد. دانشجو در تنگنا قرار میگیرد و مجبوریم بگوییم که با یک کار کوچکتر پژوهش خود را انجام دهد و در نتیجه نتایج کارهای تحقیقاتی ما کمتر بهصورت مقاله به نتیجه میرسد. به هر روی، اینها مشکلاتی است که ما داریم. ضمن این که وقتی این محدودیتها پدید میآیند، دلالها نیز سوء استفاده میکنند و ما مواد خیلی معمولی را با قیمت چندبرابر میخریم. این در حالی است که حتی این مواد را در قوطیهای Merck که یک برند آلمانی است میریزند و با این عنوان به ما میفروشند و بعد که ما آن مواد را آنالیز میکنیم، میبینیم که ناخالصی دارد و امکان ندارد Merck باشد. بعد حتی نمیتوانیم این مواد را پس بدهیم و پولمان را بازپس بگیریم. اینها مشکلات جدی ما است. اگر این مصائب برطرف شوند، شرکتهای ایرانی میتوانند از تولیدکنندگان خارجی معتبر، مانند Merck و Fluka نمایندگی بگیرند و ما میتوانیم از نمایندگی خرید کنیم. ضمن این که قیمت نیز بسیار کاهش مییابد. بهعنوان مثال، ما میتوانیم فیالمثل دو گرم از مادهای را با قیمت 10 یورو بخریم، اما اینجا با ارز آزاد باید 30 یورو هزینه کنیم و حتی نسبت به اصالت جنس هم مطمئن نیستیم. نکتهای که واقعاً دوست دارم بگویم این است که ما حدود پنج سال پیش قصد داشتیم ترکیبی بهنام PNPB سفارش دهیم. سفارش دادیم و شرکت ماده را به ما داد و بعد از آنالیز ما مشخص شد که این ماده تقلبی است. ما حدود دو میلیون تومان در آن زمان خرج کرده بودیم که واقعاً نزدیک بیست میلیون تومان امروز ارزش داشت. این شرکت هر اقدامی که کردیم حاضر به پس گرفتن جنس نشد. من نامهای به دانشکده نوشتم و از دانشکده خواستم که به روابط عمومی و معاونت حقوقی دانشگاه مسأله را اطلاع دهد. حداقل کار ما این است که میتوانیم یک اطلاعرسانی به همه دانشگاهها داشته باشیم که بگوییم این شرکت متقلب است، چون ممکن است همین کاری که با من کرده است را با همکاران دیگر نیز بکند. این گونه اقلاً میتوان با پدید آوردن این ارتباط، جلوی متقلبین را گرفت. نمیدانم سرانجام داستان چه شد، اما کاش این اتفاق افتاده باشد تا همه بتوانند با هم هماهنگ باشند و در این شرایط سخت بتوانیم یکسری مشکلات را به این طریق رفع و رجوع کنیم.
- بعضی از همکاران شما معتقداند که کار کردن در حوزه شیمی آلی برای بانوان خطرناک است، مخصوصاً بهدلیل مشکلاتی که ممکن است در دوران بارداری برای خانم و جنین پدید آورد. نظر شما در این مورد چیست؟
این همکاران ما از جهاتی درست میگویند. خانمی که باردار است، باید یکسری نکات را رعایت کند. اما بهطور کلی و برای همه، چه آقایان و چه بانوان، دستورالعملهای خاص آزمایشگاهی وجود دارد که باید رعایت شود، مانند این که حتما زیر هود کار کنند یا فرضاً ماسک بزنند و پنجرهها را باز بگذارند تا جریان هوا در آزمایشگاه وجود داشته باشد. اما من حداقل شخصاً با چنین مسائلی مواجه نبودهام. شاید در برخی آزمایشگاهها با موادی خطرناک کار شود. در آزمایشگاه ما، من چون در زمان دانشجویی در زمینه فیتوشیمی کار میکردم و روی گیاهان دارویی متمرکز بودم و ساختار ترکیبات این گیاهان را شناسایی میکردم، کمتر با این مواد خطرناک مواجه میشدم. البته حلالهایی چون اتر و کلروفرم مضراند، اما در مجموع شاید خطر این محیط از باقی آزمایشگاهها کمتر بود. خانمهای باردار باید مراقب باشند، با پزشک خود مشورت کنند و حتیالمقدور چندماهه نخست را به آزمایشگاه نیایند. این امکانات برای دانشجویان فراهم است و میتوانند برخی کارها را با دوستان دیگر و استاد راهنمای خود هماهنگ کنند. اینها لاینحل نیست. در همه جای دنیا نیز این شرایط وجود دارد و چنین نیست که خانم باردار کاملاً از محیط آزمایشگاهی دور شود، اما باید مراقبتهای جدی داشته باشد.
- شما فعالیتهایی نیز در زمینه گیاهان دارویی داشتهاید. در این زمینه چه موفقیتهایی کسب کردهاید؟
من چون هم در مقطع کارشناسی ارشد و هم در مقطع دکتری در حوزه فیتوشیمی مشغول به پژوهش بودم، وقتی که فارغالتحصیل شدم و دانشجویان اولیه خودم را گرفتم، روی همین زمینه فعالیت میکردیم. دهها ترکیب جدید و ساختار شیمیایی نو را شناسایی کردیم و به دنیای مواد طبیعی اضافه نمودیم. برخی از اینها خواص بسیار جالبی داشتند. برخی با هماهنگی و کار گروهی ما با گروههای بیوشیمی و داروسازی و همکاریهای مشترک ما شناسایی میشدند و مشخص میشد میتوانند ترکیبات ضدسرطان خوبی باشند. بهآرامی حس کردیم که چون زمانی خیلی تب فیتوشمی و بررسی اسانسها در ایران بالا گرفته بود و تعداد زیادی دانشجو در مقطع دکتری رشتههای مختلف روی اسانسها کار میکردند، از نظر گیاهانی که روی آنها کار نشده باشد محدود شدهایم. البته من فکر میکنم بهتر است از جناب دکتر مظفریان، گیاهشناسی که زمان بسیار زیادی به آزمایشگاه ما لطف داشتند نیز یادی بکنم. ایشان هم در زمان دکتر روستاییان و هم پس از آن با ما همکاری داشتند. ایشان یکی از بهترین دانشمندان حیطه خود هستند و در جمعآوری گیاهان گهگاه ایشان را در خارج از تهران و شهرستانها همراهی میکردیم که این فعالیت نیز خود کار بسیار جالبی بود.
به هر روی، تعدادی از دانشجویان دکتری من که فارغالتحصیل شدند نیز در حوزه فیتوشیمی فعالیت داشتند. اما بهآرامی به سمت و سوی فعالیت و پژوهش میانرشتهای رفتیم و از حالت فیتوشمی صرف خارج شدیم و به سمت زیستتبدیل (Biotransformation) حرکت کردیم. یعنی با استفاده از یکسری میکروارگانیسم، تبدیلاتی را که با مواد شیمایی انجام میشد، صورت بخشیدیم. بهعنوان مثال، قارچها را کشت میدادیم و بعد ترکیبات مورد نظر خود را که معمولاً استروئیدها بودند، در معرض این میکروارگانیسمهای کشتشده قرار میدادیم و تغییر و تحولاتی در ظرف واکنش ایجاد میشد و استروئید تغییر میکرد و ما آن ماده را شناسایی میکردیم. این مسأله خیلی جالب بود. اهمیت استروئیدها این است که ما در بدن خود برخی از آنها را داریم، مانند کلسترول و از این رو برای بدن نیز بسیار مهماند. نکته جالب توجه این که ما وقتی نخستین مقاله خود را برای ژورنال استروئید ارسال کردیم، دوماهه چاپ شد، چرا که درصد بالایی از تبدیل را گرفته بودیم و این کار را که در آزمایشگاه شیمی ممکن بود در مدت زمان بسیار بالا با هزینه گزاف رخ دهد، با استفاده از زیستتبدیل بهراحتی و با راندمان قابل ملاحظه انجام دهیم. این بود که ما شروع به گسترده کردن این فعالیت کردیم.
پس از آن وارد حوزه استفاده از آنزیمها شدیم. آنزیمها نیز ترکیبات پروتئینی هستند و در بدن ما نیز نقشهای مهمی دارند. بهعنوان مثال، مشتق کلسترول در بدن ما با جذب نور به ویتامین D3 تبدیل میشود. این که گفته میشود باید دائماً در معرض نور آفتاب قرار بگیرید، به همین دلیل است که بدن خود میتواند با استفاده از آنزیمهای موجود این کارها را انجام دهد. ما سعی کردیم این آنزیمها را مورد بهرهبرداری قرار دهیم، اما چون بسیار گرانقیمتاند و بودجه ما نیز بسیار محدود بود، سعی کردیم که از تثبیت آنها استفاده کنیم و آنها را روی بسترهایی ببریم و کاری کنیم که بتوانیم چندین بار از آنها بهره ببریم؛ هم بتوانیم از هم جدایشان کنیم و هم بتوانیم چندین بار آنها را مورد استفاده قرار بدهیم و به این ترتیب هزینهها کاهش یابد. در نتیجه، ما روشهای مختلف تثبیت آنزیم را آغاز کردیم. یکی از کاربردهایی که این فعالیت داشت این بود که در مورد دارویی مانند ایبوپروفن که از نظر شیمایی دو شیمی فضایی دارد، میتوان با این آنزیمها ماده فعال را از ماده غیرفعال جدا کنیم و در نتیجه تأثیرگذاری را بهبود ببخشیم.
کمکم به این فکر افتادیم که روی بایودیزلها کار کنیم و حیطه فعالیت خود را توسعه بخشیدیم. از همین آنزیمهایی که تثبیت کرده بودیم، بهعنوان یک کاربرد به سمت تولید سوختهای زیستی رفتیم. با توجه به این که آلایندگی محیط زیست مورد توجه قرار گرفته است و سوختهای معمولی وقتی میسوزند، کربن مونو اکسید تولید میکنند و سبب آلودگی شدید هوا میشوند، با استفاده از بایودیزل، توانستیم سوختهای زیستی تهیه کنیم. در این زمینه نیز دانشجویان ارشد و دکتری ما چندین مقاله داشتند. با توسعه کار، آنزیم را به حوزه سنتز آوردهایم، یعنی همان کاری که یکسری از همکاران ما با کاتالیزورهای معمولی انجام میدهند را با آنزیم بهعنوان کاتالیزور انجام میدهیم و برای تبدیل ماده A به ماده B و ترتیب بخشیدن به یک سنتز، از آن بهره میبریم. در حال حاضر دانشجویان ما در این حوزه مشغول به فعالیتاند.
- از نظر خود شما جالبترین پروژه تحقیقاتی که انجام دادهاید و بیشترین رضایت را بهصورت شخصی از نتیجه کار آن داشتهاید، کدام بوده است؟
حقیقت آن است که این فعالیتها هر کدام در مقطع خود جالب توجه بودهاند. این سؤال مانند آن است که بگویید بهترین فرزند خود را انتخاب کن (با خنده)! هر کدام از این کارها بهنوعی خاص و منحصر به فرد بودهاند و همه آنها را، چه زمانی که دانشجو بودهام و چه پس از آن، دوست داشته و دارم و خوشحالم که این کارها بینرشتهای بوده است. ما بهتنهایی با شیمی محض نمیتوانستیم این پژوهشها را انجام دهیم و از این فضا کلاً دور بودهایم و خود را محدود نکردهایم. دانشجویان ما در گروههای مختلف فعالیت کردهاند، آموزش دیدهاند، دانش خود را به باقی دانشجویان منتقل کردهاند، فرصت مطالعاتی گذراندهاند، مرحله به مرحله جلو رفتهاند و پیشرفت کردهاند. من از این مسأله بسیار خوشحالم و البته در این مورد خود را مدیون دانشجویانم میدانم. دانشجویان من بسیار خوشذوق بودهاند، مانند آقای دکتر محمدی و خانم دکتر یوسفی که از بهترینها بودند. آقای دکتر محمدی اولین دانشجوی دکتری من بودند که فارغالتحصیل شدند و خانم دکتر یوسفی نیز پس از ایشان. اینها هر دو هیأت علمی هستند و با ما همکاری میکنند و دانشجوی مشترک داریم. من سعی میکنم دانشجویانی که فارغالتحصیل میشوند را بهعنوان همکار در پروژههای مشترک کنار خود داشته باشم. شاید رمز و راز موفقیت در این زمینه نیز همین بوده است که ما ارتباط خود را با دانشجویان فارغالتحصیل خود از دست ندادهایم. آنها نیز میخواهند دانشیار شوند و برای دانشیار شدن باید مقاله بنویسند و برای مقاله نوشتن نیازمند دانشجو هستند. در واقع این فرصت میتواند در اختیار آنها قرار گیرد تا هم من و دانشجویانم از این قضیه منتفع شویم و هم این کار گسترش یابد و ایدههای نو و فضاهای جدید باز شود تا بتوانیم رشد کنیم.
- در پایان اگر سخن ناگفتهای دارید، بفرمایید.
ابتدا از این که تشریف آوردید و این فرصت را به ما دادید تشکر میکنم. سخن نهایی این که یکی از مشکلات ما این است که ساختمانی قرار است با عنوان دانشکده شیمی افتتاح شود و آزمایشگاههای ما در ساختمان بهداشت نیز از ما گرفته شد و به ما گفتند که باید به دانشکده بهداشت بازپس داده شود. دانشکده ما حقیقتاً به حالت آوارگی درآمده است. میبینید که اتاق من نیز پر از وسایل آزمایشگاهی است. یک آزمایشگاه موقت به چند تن از همکاران داده شده است که قرار بود این موقت بودن یک ترم به طول بیانجامد، اما اکنون بیش از سه ترم از این موعد گذشته است و هنوز ساختمان تحویل داده نشده است. گویا مشکل اصلی نیز برق ساختمان است. عدهای از دانشجویان همکاران ما بهصورت موقتی آنجا مشغول به کار هستند و در زمستان بدون آب گرم، برق و اینترنت فعالیت کردهاند. البته متوجهام که امروزه جامعه در شرایط سختی است، اما امیدوارم هر چه زودتر این مشکلات برطرف شود و تحریمها رفع شود تا هزینههای دانشگاه نیز تأمین شود و وضعیت بهبود یابد. یکی از درخواستهای من این است که دانشکده شیمی هر چه زودتر افتتاح شود و ما بتوانیم آنجا مستقر شویم.
مصاحبه: طنین زاهدی کیا؛ دانش آموخته دوره کارشناسی رشته حقوق