دکتر محمد دادکان در گفتوگو با روابط عمومی دانشگاه شهید بهشتی:
در حیطـه فوتبال مداخلـه بسیار زیاد اسـت
دکتر محمد دادکان، استاد بهنام و بازنشسته دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی دانشگاه شهید است. این استاد برجسته که تجربه بازی در تیم ملی فوتبال ایران و باشگاه پرسپولیس را در کارنامه دارد، مدتی نیز بر فدراسیون فوتبال ریاست داشت که بهاعتراف اهالی فوتبال، موفقترین فدراسیون پس از انقلاب نیز به حساب میآید. ایشان افتخارات زیادی در کارنامه خود دارد که از آن جمله میتوان به دریافت نشان لیاقت و مدیریت، دریافت نشان عالی دانشگاه شهید بهشتی، انتخاب شدن بهعنوان استاد نمونه دانشگاه شهید بهشتی و دریافت نشان ویژه کنفدراسیون فوتبال آسیا اشاره داشت. با این استاد گرانقدر گفتوگویی از سوی روابط عمومی دانشگاه ترتیب دادیم که ذیلاً مطالعه می کنید.
-
بهعنوان مدخل بحث، لطفا در مورد نحوه ورود خود به دانشگاه شهید بهشتی صحبت کنید.
بسم الله الرحمن الرحیم. شروع کار من در دانشگاه شهید بهشتی به سال 1358 بازمیگردد. با آغاز انقلاب فرهنگی و ادغام شدن دانشگاهها، من از مجتمع دانشگاهی که پیشتر مدرسه عالی ادبیات و مدرسه عالی پارس نام داشت و بعد از انقلاب عنوان دانشگاه به خود گرفته بود، بهتبع ادغام که صورت پذیرفت، عضو دانشگاه شهید بهشتی شدم. البته دو سال سابقه کاری در مدرسه عالی ادبیات و مدرسه عالی پارس داشتم.
-
آنطور که مشخص است، شما حدود سیودو سال در دانشگاه شهید بهشتی شاغل بودید. اگر قرار باشد سخن یا نکتهای در باب این دوران نسبتاً طولانی بیان کنید، آن نکته چیست؟
من دقیقاً سیودو سال در دانشگاه شهید بهشتی اشتغال داشتم و البته همانطور که گفتم، دو سال نیز در مدرسه عالی ادبیات و مدرسه عالی پارس سابقه داشتم. خاطره من از دانشگاه، دانشجویان و پرسنل آن هستند. برای من بهترین ایام زندگی همان دورانی بود که در محیط دانشگاهی کار کردم .... کسانی که با من کار کردهاند، میدانند که من در تمام این سالها حتی یک روز تأخیر یا غیبت نداشتهام. روزی که بازنشسته شدم، علیرغم فعالیتهایی که در دانشگاه داشتم، حتی با یک شاخه گل از من تقدیر نشد! البته نهتنها من، بلکه از هیچ کس چنین تقدیری نشد! اینجا تنها باید از آقای دکتر ندیمی و آقای دکتر لطیفی بهنیکی یاد کنم که واقعاً مدیریت شایستهای داشتند. از یاد نمیبرم که وقتی من بازنشسته شدم، بهصورت پارهوقت در دانشگاه آزاد نیز فعال بودم. دانشگاه آزاد سریعاً وضعیت من را بهصورت تمام وقت تغییر داد و پس از چند سال نیز من معاون کل دانشگاه آزاد شدم و به خدمت پرداختم. البته در کنار این درد دلها باید اضافه کنم که من جزء معدود افرادی هستم که نشان ویژه دانشگاه شهید بهشتی را کسب کردهام. تا روزی که من این نشان را کسب کردم، پنج نفر در دانشگاه شهید بهشتی این هدیه را دریافت کرده بودند. پس از آن نمیدانم این نشان به چند نفر اعطا شده است. من در سال 1384 یا 85 بود که از آقای دکتر ندیمی این نشان را دریافت کردم. من همچنین نشان لیاقت و مدیریت را از آقای خاتمی در دوران ریاست جمهوری ایشان دریافت کردم. شاید تا امروز دو نفر در ورزش ایران در بخش مدیریتی این نشان را دریافت کردهاند. من در مقامی که در دانشکده مسئولیت داشتم و مدیر بودم، هر کس بازنشسته شد، چه از مأمورین خدمات و پرسنل و چه از اعضای هیأت علمی، به سهم خودم برای او مراسم گرفتم و از او تقدیر کردم. این خاطرات خوب برای انسان بر جا میماند.
-
شما حدود ده سال است که بازنشسته شدهاید و از معلمی در دانشگاه فارغ گشتهاید. ایام بازنشستگی شما چگونه میگذرد؟
همانطور که گفتم پس از بازنشستگی، من عضو هیأت علمی تمام وقت دانشگاه آزاد شدم. حتی به معاونت دانشگاه آزاد نیز رسیدم. لذا هم استاد بودم و هم امور اجرایی را بر عهده داشتم. در واقع خانهنشین نشدم، البته تا پیش از کرونا که آموزش مجازی شد.
-
شما چندین دهه در دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی عضو هیأت علمی بودید. وضعیت این رشته را در نظام آموزشی ما چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا این رشته جایگاهی که باید را در نظام آموزشی ما دارد؟ نقد شما به وضع موجود چیست؟
پرسش بسیار خوبی است. فارغالتحصیلان رشته تربیت بدنی امروزه عمدتاً کسانی هستند که یا جایی قبول نشدهاند و یا علیرغم میل باطنی به این رشته وارد شدهاند. چه خوب است که افرادی به این رشته وارد شوند که دارای سوابق ورزشی باشند. منظور من لزوماً در سطح ملی نیست، بلکه در همین سطح که بتوانند با دیگر دانشجویان فعالیتهای ورزشی را بهشکل مطلوب انجام دهند. متأسفانه امروزه کسانی در این رشته مدرک میگیرند که خود با ورزش مأنوس نیستند و سابقة کافی را ندارند. اگر این مسأله بهبود پیدا کند، دانشجویانی که وارد میشوند نیز متوجه این نکته خواهند شد که اساتید و مربیان دارای سوابق مطلوب ورزشیاند. متأسفانه اکثر دانشجویان امروزه بهره کافی نمیبرند و به محیط کار نیز جذب نمیشوند، بلکه فقط مدرک میگیرند. اگر ما بتوانیم این رشته را از نقطه نظر جذب اساتید بهبود بخشیم و از افرادی بهره ببریم که دارای تخصص هستند، قطعاً این رشته پویا خواهد بود و میتواند به جوانان کمک کند تا وارد محیط کار نیز بشوند.
-
در مورد محیط کار سخن گفتید. آیا در شرایط کنونی کشور ما بستری وجود دارد که فارغالتحصیلان این رشته بتوانند فعالیت کنند و ممر درآمد داشته باشند؟
متأسفانه امروزه فارغالتحصیلان امکان جذب کمی دارند. در حال حاضر محیط فعالیت برای فارغالتحصیلان این رشته بسیار محدود است.
-
شما علاوه بر این که در کسوت استادی در دانشگاه فعال بودید، ریاست فدراسیون فوتبال را نیز برای حدود پنج سال بر عهده داشتید. به نظر این اتفاق کمتر رخ میدهد که فردی هم در دانشگاه مشغول تدریس باشد و هم سمت اجرایی در سطح عالی داشته باشد، بهخصوص در عرصه فوتبال؛ شما این دو حیطه را چگونه پیوند دادید؟ اصولاً حضور افرادی از بستر آکادمی در اینگونه محیطها را چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر کسی که در محیط دانشگاه فعال است بتواند در بیرون دانشگاه نیز خدمتی انجام دهد، بسیار مطلوب است، مشروط به این که تخصص آن را داشته باشد. من نیز چهار سال ریاست فدراسیون فوتبال را بر عهده داشتم. میدانید که در دوره ما اتفاقی بیسابقه افتاد، با این توضیح که ما توانستیم در رتبهبندی فیفا، که معیار معتبری است، رتبه 15 جهان را کسب کنیم. اینجا لازم میدانم از مساعدتی که شخص آقای دکتر ندیمی، ریاست وقت دانشگاه، در آن زمان نسبت به وضعیت من روا داشت و اجازه داد که من بتوانم با فراغ بال در فدراسیون فعالیت کنم، تشکر کنم. کمکهای ایشان سبب شد من بتوانم با آرامش خاطر به کار اجرایی بپردازم، در عین حال که هیچ گاه از معلمی خویش نیز دست نکشیدم و عین آن چهار یا پنج سال را مدام در کلاسها شرکت میکردم. بالطبع فوتبال جایی است که فرد علاوه بر دانش مدیریت، باید تخصص نیز داشته باشید. شاید برخی بگویند در بسیاری از کشورها کسانی مدیراند که سابقه ورزشی ندارند، اما عکس آن نیز صدق میکند. پس داشتن سابقه ورزشی یک ملاک و معیار مطلوب است. اگر کسی باشد که شرایط لازم را داشته باشد و تخصص لازم را نیز دارا باشد، بدیهی است که مطلوب خواهد بود. برخی نیز هستند که تخصص ندارند، اما مدیریت را خوب میدانند. اگر این افراد بتوانند در رشتههای ورزشی نیز کسب تخصص کنند، شرایط بهتر خواهد بود.
-
اگر موافق باشید وارد دوران چهار سال و نیمه شما در ریاست بر فدراسیون فوتبال شویم. بهعقیده بسیاری از متخصصین، شما موفقترین رییس فدراسیون در دوران پس از انقلاب بودهاید. آمار نیز بر این مدعا صحه میگذارد. اتخاذ کدام رویکرد توسط شما سبب این موفقیت شده است؟
من بسیار خوشحالم که همانطور که شما فرمودید، اکثریت افراد کارنامه فدراسیون ما را موفق تلقی میکنند. در مورد دلیل این امر باید بگویم که آن سه نفری که رقیب انتخاباتی من برای ریاست بر فدراسیون بودند و نفر دیگری را که رییس سابق فدراسیون بود، پیش از هر کاری بهعنوان دبیر کل، نایب رییس و مسئول استانها به کار گرفتم و به چشم رقیب و دشمن به آنها ننگریستم. من هر که را به کار گرفتم، ورزشی و مدیر بود و کنار هم توانستیم مجموعه خوبی را ایجاد کنیم.
-
شما تصمیمات نسبتاً چالشبرانگیزی نیز در این دوران داشتهاید. مهمترین و موفقیتسازترین تصمیمی که گرفتید، کدام است؟
تصمیمات من همگی با مشورت از دوستانم اتخاذ میشد و از همفکری آنها که پیشتر رییس فدراسیون بودند، استفاده میکردم؛ مانند آقای ناصر نوآموز، آقای پهلوان، آقای مرتضوی و امثالهم. فکر میکنم بهترین تجربه برای هر رییس فدراسیونی این است که از پیشینیان خود و تجربه آنها استفاده کند، البته نه لزوماً بهعنوان کار اجرایی، بلکه بهعنوان مشاوره. این امر سبب موفقیت خواهد شد. استفاده از این متخصصین بهترین تصمیمی بود که من اتخاذ کردم.
-
در مقابل، کدام تصمیم خود را قابل نقد میدانید؟
من نسبت به رسانهها حساسیت خاصی داشتم. شاید خود این امر نوعی چالش بود. من از رسانهها استفاده نمیکردم. البته اگر به عقب بازگردم، احتمالاً باز هم همین گونه خواهم بود! نقش رسانهها برای من در دوران تصدی خودم کمرنگ بود. چون متخصصین در کنار من بودند، کمتر از ابزار رسانه استفاده میکردم و معتقد بودم وقتی افرادی هستند که استخوانخردکرده این رشته هستند، میتوانند بهصورت بهینه به من کمک کنند و لذا نیازی نیست که به جنبههای رسانهای توجه خاص داشته باشم. البته توجه داشتم، اما نه توجه چشمگیر.
-
پس از شما فدراسیون فوتبال رؤسای دیگری نیز داشته است. به نظر شما این رؤسا تا چه حد توانستند راه موفق شما را پی بگیرند؟
موفقیت در نگاه برخی صعود تیم به جام جهانی تعریف شده است. در دوره ما نیز این اتفاق بهسادگی رخ داد. لکن دو چیز در فدراسیون فوتبال از بین رفته است. وقتی من کنار رفتم، برای نفر بعدی پیام تبریک فرستادم و دو چیز را در آن پیام نوشتم: اول این که استقلال فدراسیون را هیچ گاه از دست نده و دوم این که کار استعدادیابی را که در سراسر کشور راه انداختهایم، حفظ و پیگیری کن.
-
فوتبال در کشور ما پرطرفدارترین ورزش است و کمتر کسی امکان رد این گزاره را دارد. به نظر شما پتانسیل استعدادهای ما در چه حدی است؟ چه افقهایی میتواند در این بستر پی گرفته شود؟
پرسش بسیار خوبی است. دلیل عدم موفقیتهایی که برای ما رخ میدهد این است که اولاً فوتبال برای ما وارداتی است و ثانیاً در حیطه فوتبال مداخله بسیار زیاد است. فوتبال دارای آوازه و شهرتی است و هر کس به خود این اجازه را میدهد که در آن اظهار نظر کند. دلیل مهم دیگر این است که مدیران برای بقای خود تلاش میکنند، نه برای بهبود وضعیت فوتبال. مدیران از این میترسند که نکند کاری کنند که فردا از صندلی کنار بروند. وقتی مدیر فوتبال مجبور به اطاعت از دستورهای مقامات بالادستی است، از چرخه اصلی که پیشرفت فوتبال است، عقب میماند. شما به باشگاههای ما نگاه کنید! فدراسیون بر اساس این باشگاهها بسته میشود. مدیریت در این باشگاهها چقدر تداوم و ثبات دارد؟! هیچ! فرد یک سال مدیریت میکند، و کنار میرود. دلیل این که ما پیشرفت نمیکنیم این است که ما هنوز به جایگاهی نرسیدهایم که بدانیم روش پیشرفت در فوتبال چگونه است. اول از همه باید ثبات مدیریت به وجود آید. مدیر و مربی یک باشگاه خارج از کشور وقتی تعیین میشود، روند متفاوتی طی میکند. بهعنوان مثال، در باشگاه منچستریونایتد انگلستان، سر الکس فرگوسن بیستوهفت سال سرمربیگری کرد. امروز نیز لیورپول و منچسترسیتی سالها است که ثبات مدیریت و مربیگری دارد. در کشور ما در عرض یک سال سه مدیرعامل تغییر میکند! این مدیرعامل چه کار زیربنایی میتواند انجام دهد؟! زیربنای فوتبال هر کشور باشگاهها هستند. اگر باشگاهها را حذف کنید، فوتبال کشور بلامعنا خواهد شد. ما جایی که بستر برای پرورش استعدادها آماده است را با تعویض مدیران و مربیان از دست میدهیم. فدراسیونها در هیچ جای دنیا کار پایهای انجام نمیدهند. کارهای پایهای وظیفه باشگاهها است، اما در ایران، در دوره من، ما مجبور بودیم که پایگاههای استعدادیابی راه بیاندازیم، در حالی که این مسئولیت باشگاهها است. چون باشگاهها قوام ندارند، مدیران برای باشگاه کار نمیکنند، بلکه برای خود کار میکنند تا پایدار باشند. مدیران فقط دنبال این هستند که در لیگ برتر تیم داشته باشند و دنبال سازندگی نمیروند. دیدگاهها بهنحوی است که باید بگویم برای ما زود است که بتوانیم جهشی مطلوب در فوتبال دنیا داشته باشیم.
-
به ساحت مدیریت اشاره داشتید. در مورد استعدادهای جوان و نوجوان موجود در کشور نیز صحبت کنید. نمونه ایدهآل این امر کشور برزیل است که شاید مباحث مدیریتی در آنجا نیز چندان معنایی نداشته باشد، اما استعدادهای عجیب و نابی خود را نشان میدهند. با توجه به سوابقی که دارید، آیا چنین چیزی در کشور ما نیز وجود دارد؟
به هیچ وجه این گزاره را در مورد کشور برزیل بیان نکنید! برزیل دارای کانونهای جذب استعداد است. در برزیل استعدادها را کشف میکنند و وقتی به نخبه بودن نوجوان فوتبالیست پی میبرند، او را به این پایگاهها میبرند و این پایگاهها روی بازیکن کار میکنند. در تمام نقاط دنیا وضعیت به همین شکل است مانند آلمان و هلند؛ حتی مراکزی در برخی کشورها بازیکنان ممالک دیگر را نیز در سنین نوجوانی جذب میکنند. این پایگاهها در تمام دنیا در باشگاهها شکل میگیرند و فدراسیونها نیز این استعدادها را جذب تیمهای نونهالان و نوجوانان میکنند. اما همانطور که عرض کردم، در کشور ما چون باشگاهها قوام چندانی ندارند، مدیران نیز به این امر بیتوجهاند و بحث استعدادیابی زیر سؤال میرود. در دنیا افرادی با عنوان شغلی scouter وجود دارند که نهتنها در اقصی نقاط کشور خود، بلکه در سایر کشورها به استعدایابی مشغول میشوند و این استعدادها را در پایگاهها اسکان میدهند. این افراد درآمدزاییهای خوبی برای خود پدید میآورند، چون این استعدادهای جوان را پرورش میدهند و در ادامه به باشگاههای حرفهای منتقل میسازند. بهعنوان نمونه، اگر بهترین بازیکن دنیا را مسی بدانیم، این بازیکن در کودکی در پایگاههای استعدادیابی آرژانتین مشغول بوده است. بعدها این پایگاه بازیکن را در اختیار باشگاه قرار میدهد و رقم سنگینی نیز دریافت میکند. متأسفانه در کشور ما هنوز این پایگاهها وجود ندارند.
-
به نظر میرسد نکتهای که شما اشاره داشتید، از دست بخش خصوصی نیز ساخته است.
بله! این اتفاق امروزه در کشور رخ میدهد، اما آنقدر که باید موفق نبوده است. این امر به امکانات نیاز دارد. در کشور ما بخش خصوصی بعضاً پایگاههایی تأسیس کردهاند و به جذب بازیکن مشغول شدهاند. بهعنوان مثال، آقای مهدی مهدویکیا در جذب استعدادها در آکادمی کیا موفق بوده، اما این امر مشکلاتی دارد، چرا که ایجاد هزینه میکند. فدراسیون و وزارت ورزش باید از این بخش خصوصی حمایت کنند.
-
شما در دورهای مدیر جشنهای ازدواج دانشجویی دفتر مقام معظم رهبری در سراسر کشور نیز بودهاید؛ از آن دوره بگویید.
ابتدا باید از آقای حجتالاسلام بحرینی یاد کنم که نماینده دفتر مقام معظم رهبری در دانشگاه شهید بهشتی بودند. نخستین دوره جشن ازدواج دانشجویان دانشگاههای سراسر کشور طی جلساتی که آقای بحرینی نیز حضور داشتند، توسط مسئولان دانشگاه تصویب شد. ایشان من را صدا زد و من را مدیر این برنامه قرار داد تا موضوع را پیگیری کنم. بهاتفاق آقای دکتر ندیمی کار را دنبال کردیم و در استادیوم آزادی، بیش از چهارهزار زوج و خانوادههای آنان و دوازدههزار نفر دیگر حاضر شدند و در مقابل رئیس جمهور و رئیس قوه قضائیه وقت، یعنی آقای خاتمی و مرحوم شاهرودی، مراسم انجام پذیرفت. هدایایی نیز از طرف دانشگاه و دفتر به خانوادهها بهعنوان جهیزیه اعطا شد. دانشگاه کمک شایانی کرد. این مراسم بسیار باشکوه برگزار شد. به خاطر دارم که در آن زمان این مراسم در هفت کشور دنیا بهصورت مستقیم پخش شد.
-
بهعنوان سخن آخر، اگر نکتهای مغفول مانده است، بفرمایید.
در ابتدای کار من در فدراسیون، باشگاه پرسپولیس، عقب یک ماشین تشکیل جلسه میداد. در آن زمان، یک بار به بحرین رفتیم. ایرانیان مقیم دور من را گرفتند و گفتند: «آقای دادکان! باشگاه پرسپولیس کجا است؟! باشگاه استقلال کجا است؟!». من خیلی ناراحت شدم. همان جا در برابر دوربینی که از سوی صدا و سیما آمده بود، گفتم که من برای باشگاه پرسپولیس و استقلال پول جمعآوری میکنم و ساختمان میخرم. به ایران برگشتم. این مصاحبه پخش شده بود و همه بهمزاح این حرف من را تکرار میکردند. چون خودم 9 سال در پرسپولیس بازی کرده بودم، نخست برای استقلال ساختمان خریدم که شائبهای به وجود نیاید. مدیرعامل استقلال در آن زمان آقای دکتر قریب بود. به ایشان گفتم که برو و در این سقف مالی، یک ساختمان پنجطبقه پیدا کن، هزینهاش با من. ایشان این ساختمان را در خیابان علامه پیدا کرد و من را صدا زد. من رفتم و ساختمان را تأیید کردم و خریداری کردیم. مرحوم خطیب نیز از پرسپولیس نزد من آمد. ایشان از صحت ادعای من تعجب کرده بود. به ایشان گفتم شما نیز بروید و چنین دفتری پیدا کنید، باز هزینهاش با من. آنها نیز در خیابان شیخ بهایی ساختمانی پنجطبقه دیدند و بهنام فدراسیون خریداری شد. ساختمان فدراسیون فوتبال را نیز ما خریدیم که 2400 متر است، یعنی دوازده واحد دویست متری. بعدها میگفتند دادکان این همه پول از کجا میآورد. من گفتم کسان زیادی هستند که به من اعتماد دارند و کمک میکنند تا این مجموعهها را راهاندازی کنیم. اگر این اتفاقات نمیافتاد، الان باشگاه پرسپولیس کجا میخواست جلساتش را برگزار کند؟! حق باشگاه استقلال بود که پشت ماشین جلسه بگذارد؟! امروزه مجموعهای در اختیار دارند. اینجا باید از دکتر مهدوی یاد کنم که آن زمان قائم مقام دانشگاه آزاد بود و در دانشگاه شهید بهشتی نیز حضور داشت. ایشان تا بازنشستگی من را فهمید، من را به دانشگاه آزاد برد. کارهای زیادی هم برای این دانشگاه کردم و امکانات زیادی به آنجا بردم. بعدها دانشکده تربیت بدنی واحد جنوب نیز راهاندازی شد. دانشگاه آزاد قدر من را دانست. البته من همیشه به دانشگاه شهید بهشتی عشق میورزم. نیمی از عمر من در دانشگاه بهشتی گذشت و من در این دانشگاه بزرگ شدم. باید در جهت پیشرفت کشور و دین و مردم خود گام برداریم. از شما و همکارانتان تشکر میکنم.
مصاحبه: علی کاویانی، دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق عمومی دانشگاه شهید بهشتی